زبان های ایرانی
زبانهای ایرانی
زبانهای ایرانی یکی از شاخههای زبانهای هندوایرانی از خانواده بزرگ زبانهای هندواروپایی را تشکیل میدهد. منظور از اصطلاح زبانهای ایرانی یا زبانهای ایرانیتبار، گروهی از زبانها است که همگی ریشه در یک زبان باستانی به نام زبان نیا-ایرانی داشتهاند و به معنی زبانهای مرتبط با واحد سیاسی کشور امروزی ایران نیست.
زبان های ایرانی یک ریشه مشترک باستانی دارد و به گویش های مختلف و هر گویش به لهجه های مختلف استعمال می شود. این زبان ها از آرامی باستان بسیار وام گرفته است. بعضی از گویش های زبان ایرانی به خاطر تفاوتهای ظاهری در نحوه استفاده از عبارات و ترکیب ها، امروزه خود به عنوان یک زبان نام برده می شوند.
مهمترین زبانها و گویش های ایرانی امروزی عبارتند از: فارسی (پارسی ، دری، یا تاجیکی)، مازنی، کردی، پشتو، بلوچی، لری، لکی، زازاکی، گیلکی، تالشی، تاتی و آسی
امروزه زبانهای ایرانی بیشتر با خطهای عربی، لاتین، و سیریلیک نوشته میشوند. زبانهای ایرانی با زبان عربی و زبانهای ترکی تاثیر متقابل بسیاری داشتهاند.
زبانهای ایرانی بیشتر در کشورها و مناطق ایران، افغانستان، تاجیکستان، باختر پاکستان، کردستان ترکیه، کردستان عراق، و بخشهایی از آسیای میانه و قفقاز روایی دارد.
سه زبان از زبانهای ایرانی به عنوان زبان رسمی هم اکنون در چهار کشور استفاده میشود. این زبانها عبارت اند از فارسی در ایران و تاجیکستان، فارسی و پشتو در افغانستان و کردی در عراق.
براورد میشود که امروزه حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تن به زبانهای ایرانی سخن بگویند. بنیاد تابستانی زبانشناسی (SIL International) در سال ۱۳۸۴ برآورد کردهاست که امروزه به حدود ۸۷ گونه از زبانهای ایرانی سخن گفته میشود؛ که شمار سخنوران بزرگترین این زبانها به طور تخمینی عبارتند از: فارسی (۱۱۰ میلیون تن)، پشتو (۴۱ - ۶۰ میلیون تن) ، لری (۱۰ میلیون تن)،تبری و گیلکی (7 میلیون تن) ، کردی (۲۵ میلیون تن)، و بلوچی (۷ میلیون تن).
پیشینه
دوره باستان که از آغاز تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سده بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شدهاست: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان . از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی در آثار دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشتهاست.
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد. درهمین زمان لهجههای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.
زبانهای ایرانی به سه دسته تقسیم میشوند:
زبانهای ایرانی باستان
زبانهای ایرانی میانه
زبانهای ایرانی نو (شرقی و غربی)
این دستهبندی مطلقاً از لحاظ زمانی نیست، بلکه از نظر زبانشناسی هم هست.
ایرانی باستان
زبان نیاایرانی نیای مستقیم این دسته از زبانهای ایرانی است.
از جمله زبانهای این دسته عبارتاند از زبانهای اوستایی (که بیشتر از طریق متون اوستا به ما رسیده است)، فارسی باستان (که بیشتر از طریق کتیبههای هخامنشی به ما رسیده است)، سکایی باستان، و مادی (که فقط چند واژهٔ آن، آن هم از طریق چند وامواژه در فارسی باستان و چند واژهٔ ذکر شده در منابع یونانی به ما رسیده است).
ایرانی نو
زبانهای ایرانی نو به دو دسته بخش میشوند:
شرقی
غربی
زبانهای ایرانی نو با این که اساساً در ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز شدهاند اما حقیقتاً گستره جغرافیایی بسیار وسیع تری را در بر میگیرند شامل مناطقی در قفقاز، آسیای میانه، ترکستان چین، پامیر، ترکیه، سوریه، عراق و شبه قاره هند.
زبانهای ایرانیتبار شرقی
نمونه زبانهای شرقی ایرانی تبار اینها هستند:
پشتو
آسی
زبانهای پامیری
پاشایی
یغنابی
زبانهای ایرانیتبار غربی
زبانهای ایرانی تبار غربی به دو گروه دسته بندی میشوند:
گروه شمال غربی:
این گروه شامل زبانها و گویشهای آذری باستان، تفرشی، خوانساری، آرانی، بیدگُلی، گَزی، دری زرتشتی، سیوندی ، تبری ( مازندرانی )، کردی، گیلکی ، تالشی ، زازا-گورانی، پارتی، ، سمنانی، تاتی و بلوچی میباشد.
گروه جنوب غربی:
این گروه شامل زبانها و گویشهای فارسی/پارسی، فارسی نو، تاتی قفقاز، لاری، لری و بختیاری میباشد.
رسمالخط
زبانهای ایرانی دارای رسمالخطهای گوناگون هستند. از جمله خط میخی (در مورد پارسی باستان)؛ خط آرامی (در مورد نخستین کتیبههای پارسی میانه، پارتی، سغدی، و خوارزمی)؛ دو نوع خط سریانی، سطرنجیلی (در مورد پارسی میانه، پارتی، یاختری، سغدی و فارسی نو) و نستوری (سغدی مسیحی و فارسی نو)؛ خط عبری (در مورد فارسی نو و لهجههای محلی)؛ خط عربی (در مورد فارسی نو، خوارزمی، کُردی، پشتو و بلوچی)؛ خط براهمی (در مورد خُتَنی، تُمْشُقی و سغدی)؛ خط یونانی (در مورد باختری)؛ خط سیریلیک (در مورد اُسِتی و تاجیکی) و خط لاتین (در مورد کُردی و اُسِتی).
زبان پارسی میانه
زبان پارسی میانه، زبان پارسیگ یا زبان پهلوی (پهلویک) نیای مستقیم زبان پارسی امروزی است. پهلوی در معنای عام و نه چندان دقیق به زبانها و مخصوصا خطهای رایج دورههای اشکانی و ساسانی اطلاق میشود و محدود به ایالات نبودهاست. پهلوی یا پارسی میانه شکلی از زبان پارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و پارسی امروزی است. به عبارت دیگر پارسی امروزی شکل تحولیافتهتر از خود زبان پارسی میانهاست. پارسی میانه زبان ارتباطی مشترک در تمامی شاهنشاهی ساسانی بود پارسی میانه یکی از زبانهای ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی نخست در جنوب غربی ایران و سپس در زمان ساسانیان به عنوان زبان رسمی همه امپراطوری ایران تا صدر اسلام رواج میداشتهاست. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به حساب میآید پارس بود. در دوران اشکانیان پارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیراتی پذیرفت تا اینکه در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. کتیبهها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتابها به این زبان نوشته میشد. با برافتادن ساسانیان و تا چند سده پس از اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه عملاً زبانی نیممرده بهشمار میآمد.
این زبان یا یکی از گویشها یا زبانهای بسیار نزدیک به آن، پس از تحول و آمیختگی با لهجهها، گویشها و زبانهای خویشاوند دور و نزدیک و همچنین واردشدن وامواژهها، پارسی نو را به وجود آوردهاست. بنا بر این جای تعجب نیست که شباهتهای فراوان چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری میان این دو زبان وجود دارد. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار بزرگتر از تحولیاست که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ دادهاست.
گویش مردمان گز (برخوار و میمه)،گیلان،نهاوند، بروجرد، ملایر، تویسرکان، کازرون و گیو با پارسی میانه نزدیکی دارد. این زبان همواره از دیدگاه دستوری و واژگانی با گویشهای محلی نواحی پارس نزدیکی داشتهاست.
نام زبان
در متنهای نوشته شده به خود زبان فارسی میانه نام این زبان Pārsīg آمده که به معنای «زبان منسوب به قوم پارس» است. این زبان رفتهرفته و بهطور طبیعی دگرگونیهایی به خود دید و در نتیجۀ این دگرگونیها بعدها تبدیل به زبانی شد که پارسی یا فارسی یا پارسی دری نام داشت. تبدیل شدن خود واژهٔ پارسیگ به پارسی هم از جملهٔ همین دگرگونیهای طبیعی زبان یادشده بوده است؛ یعنی در این فرایندِ دگرگونی -گهای پایان واژه میافتادهاند. بنابراین، در دورههای آغازین پس از اسلام، هم زبان فارسی میانه و هم زبان فارسی نو نزد گویشورانشان یک نام داشتند، یعنی پارسیـ(ـگ) یا فارسی (برای نمونه در نوشتههای دانشمند پارسی نِرْیُسَنْگْ، در شاهنامه و همینطور در نوشتههای عربها و ایرانیان عربینویس شاهد چُنین کاربردی هستیم). از این رو، مردمانی که اکنون به زبان فارسی نو سخن میگفتند به دلیلی (که در پی میآید) به فارسی میانه یا همان پارسیگ باید نام دیگری میدادند تا این دو از هم بازشناخته شوند. زبان فارسی میانه را در متنهای کهن فارسی نو پهلوی و در متنهای کهن عربی فهلوی نامیدهاند. قدیمترین مأخذی که در آن زبان فارسی میانه پهلوی نامیده شده روایت جاحظ (متوفّی به سال ۲۵۵ هـ ق) است. بنابراین، پهلوی نامیدن زبان فارسی میانه دستکم از سدهٔ سوم هجری رایج بوده است. دلیل به کار رفتن اصطلاح پهلوی برای نامیدن صورت کهن زبان پارسی آن بود که در سدههای آغازین پس از اسلام واژهٔ پهلوی دربردارندهٔ این معنیها نیز شده بوده: «ایرانی (در معنای کلی واژه)» و «قدیمی (البته نه هر قدیمی، بلکه راه و رسم ایرانی قدیمی، که در در شاهنانه بیشتر به این معنی برمیخوریم)» حتّی این واژه هالهای از معناهای گوناگونی چون «اشرافی»، «باستانی»، «باشکوه» و ... یافته بوده که بازتاب آن را در شاهنامه میبینیم . بنابر این، زبانی که یادآور آیینها و دورههای کهن ایران بود به سادگی میتوانست زبان پهلوی نامیده شود. شایان یادآوری است که پَهْلَوی، پَهْلَوانی، فَهْلَوی و یا شکل عربیشدهٔ آن بَهْلَوی، به زبانها و قومهای دیگری چون گویشهای ایرانی شمال غربی نیز گفته شده است.
اما واژهٔ پَهْلَوی در اصل به چه معنایی بوده؟ این واژه در اصل به معنای «نسبتدادهشده به پَهْلَو (یا همان پارت)» است. پَهْلَو از دورهٔ هخامنشی به بعد نام یکی از استانهای شمال شرقی ایران بوده. نام این استان در سنگنوشتههای هخامنشی -Parθava آمده است. واژهٔ -Parθava با تبدیلهایِ بسیار رایجِ θ به h و r به l و نیز قلب جایگاه این دو در واژه، به Pahlaw بدل شده است. در دورهٔ ساسانی زبان رایج در استان پَهْلَو (یعنی همان استان پارت) را Pahlawīg یا Pahlawānīg مینامیدند. به سخن دیگر، پهلوی یا پهلوانی در اصل نام زبان دیگری بوده که با زبان فارسی میانه فرق دارد و امروزه آن را در کتابهای زبانشناسانه پهلوی اشکانی یا پارتی مینامند.
گویا نخستین بار کارل هِرمان زالِمانْ (به روسی: Karl Germanovitsh Zaleman) نام فارسی میانه (به آلمانی: Mittelpersisch) را برای این زبان به کار برده است. امروزه هم همچنان اصطلاحهایی چون پهلوی ساسانی و پهلوی برای نامیدن فارسی میانه به کار میرود. البته منظور از پهلوی بیشتر گونهٔ خاصی از فارسی میانهاست که در کتابهای زردشتی به کار رفتهاست.
پس از اسلام
با آنکه نام زبان و خط پهلوی از دیوانهای کارگزاران عرب در ایران برافتاد، اما خط و زبان پهلوی در میان ایرانیان غیرمسلمان و مسلمان تا حدود سده پنجم کم و بیش رواج داشت چنانکه در برخی از نواحی ایران سنگنگارههای سازهها را به خط پهلوی یا بخط کوفی و پهلوی هر دو مینوشتند مانند کتیبه برج لاجیم نزدیک زیراب در مازندران که از سده پنجم هجری و یک خط آن به پهلوی و خط دیگر آن به کوفی است. این برج مقبره کیا ابوالفوارس شهریار بوده و در تاریخ ۴۱۳ بنا شدهاست. برج دیگری هم نزدیک برج لاجیم است که ظاهراً در آغاز سده پنجم بنا شده و کتیبه آن به خط کوفی و پهلوی است. برج رادکان نزدیک بندرگز نیز از همین گونه برجهای آرامگاهی و دارای دو سنگنوشته کوفی و پارسی میانه است.
در سده چهارم و پنجم بسیاری از ایرانیان به خط و زبان پارسی میانه آشنایی داشتند. گردآورندگان شاهنامه ابومنصوری و مترجمان شماری از دفترهای پهلوی به پارسی در همین دوره رسالاتی از پهلوی مانند یادگار زریران و کارنامه اردشیر بابکان و داستان بهرام گور و پندنامه بزرگمهر بختگان و گزارش شترنگ و دیگر نوشتهها را به پارسی دری و به خط پارسی بازنویسی کرده و جزو شاهنامه قرارداده بودند. نفوذ زبان پارسی میانه در این بازگفتهها به اندازهای بود که پس از نظم آن ها به پارسی بهوسیله دقیقی و فردوسی هم نزدیکی فراوانی میان آنها با اصل پهلوی هریک مشهود است.
در میانههای سده پنجم یکی از کتابهای مشهور که گویا اصل آن از دوره اشکانی بودهاست یعنی ویس و رامین از متن پهلوی به پارسی گردانده شد و سپس به همت فخرالدین اسعد گرگانی به نظم پارسی درآمد و در این منظومه تأثیر لغتها و ترکیبهای پهلوی بسیار دیده میشود.
آشنایی شاعران و نویسندگان ایران با متون پهلوی و نقل آنها به پارسی تا سده هفتم هم ادامه داشتهاست چنانکه در همین روزگار یکی از شاعران نامدار بنام زراتشت بهرام پژدو کتاب ارداویرافنامه را از پهلوی به شعر پارسی درآورد. این شواهد نشانگر آن است که آشنایی ایرانیان با خط و زبان پهلوی ساسانی با فروپاشی حکومت ساسانی یکباره از میان نرفت بلکه تا دیرگاه ادامهداشت.
آثار پارسی میانه
آثاری که از این زبان باقیماندهاند دو دستهاند. آثار کتیبهای و آثار کتابی. این آثار بعضاً با خطوط متفاوت ولی خویشاوند نوشته شدهاند. آثار پارسی میانه شامل سکهنوشتههای شاهان ساسانی، کتیبهها، آثار مکتوب عصر ساسانی و سه سده نخست هجری و متون مانوی میشود که به الفباهای نسبتاً متفاوت نوشتهشدهاند. برخی از آثار کتابی پارسی میانه تاریخی و ادبی هستند اما عمده مطالب را آثار دینی زرتشتی دربر گرفتهاند. پس از فروپاشی حکومت ساسانی و فتح ایرانشهر بدست مسلمانان حجاز شمار زیادی از آثار زبان پهلوی که در دانشگاه گندی شاپور یا سایر نقاط ایران در دست بود به زبان عربی ترجمه شد. این آثار عمدتاً نسخه اصلی پهلوی آن از میان رفتهاست. داستانهای هزار و یک شب, سیرالملوک، ادب الکبیر، کلیله و دمنه, سندبادنامه و شماری اثر علمی و تحقیقی از این دسته هستند. از آثار کتابی مهم عصر ساسانی به زبان پارسی میانه که بدست ما رسیده نیز میتوان به کارنامه اردشیر بابکان, شاپورگان مانی اشاره کرد. عمده متون بجای مانده در قرون نخست اسلامی نوشته شده با این وجود احتمالاً بسیاری از آنها تحریر آثار دوره ساسانی بودهاند. از مهمترین آثار متاخر پارسی میانه میتوان به آثار پرحجمی مانند بندهشن, دینکرد, شایست نشایست, گزیدههای زادسپرم, دادستان دینی و شکندگمانیک وزار اشاره کرد.
آثار زند و پازند
در اواخر دوره ساسانی بویژه برای مقابله با ترویج عقاید مزدکی متون اوستا به زبان پارسی میانه برگردانده شد. اگرچه تمامی بخشهای قدیمی اوستا امروزه در دست نیست اما تا حد زیادی از آنها باقیمانده. این متون پارسی میانه ترجمه مستقیم متون اوستایی نیستند بلکه ترجمه تفسیری آنها بشمار میآیند. در دوره ساسانی شمار کسانی که زبان اوستایی را میفهمیدند چندان زیاد نبود چرا که زبان اوستایی در آن دوره زبانی مرده بشمار میرفت. متون پازند که بعدها ایجاد شد نگارش این تفاسیر و سایر کتابهای پارسی میانه به الفبای دین دبیره یا همان خط اوستایی هستند که از آنجا که آسانتر بود برای نگارش بکار گرفتهشد.
سنگنبشتههای پارسی میانه
به جز کتابها و آثاری که در الگوی زیر ذکر شده، پارهنوشتهها و سنگنوشتههای پراکندهای نیز از پارسی میانه در نقاط گوناگون به جای ماندهاست. این سنگنوشتهها شامل آثار مکتوب شاهان نخستین ساسانی و وزرا و ملازمان نزدیک آنها میباشد. الفبای بکار گرفته شده در این آثار با الفبای کتابت اندکی تفاوت داشته و به خط پهلوی اشکانی نزدیک بودهاست. این کتیبهها بیشتر در پارس, کرمانشاه, کردستان عراق و آذربایجان و حمص سوریه واقع شدهاند. همچنین در دوره اسلامی نیز کتیبه نویسی پهلوی رایج بود و در برخی مناطق شمال ایران کتیبههای اسلامی دارای خط پهلوی نیز بودهاند مانند برج لاجیم.
برای نمونه ۲۵ سنگنوشتهٔ کوچک به خط پیوسته پهلوی در باروی شهر دربند قفقاز کشف شده بود و اخیراً باستانشناسان شش کتیبه دیگر به پارسی میانه نیز در آنجا پیدا کردند. این سی و یک کتیبه نام سنگتراشان یا کسانی را ذکر میکند که به نوعی در کشیدن دیوار سهم داشتند.
دستور زبان
نام
نام به پارسی و پهلوی (نام) خوانده میشود. و از نظر دستوری پهلوی با پارسی دری اختلاف زیادی ندارد.
۱-مفرد و جمع
مفرد و جمع برای جانداران (آن) هست مانند= مرتم(مردم) مرتمان(مردمان) درخت درختان
martōm
و برای جامدات(ایها) نیز میباشد
Kōstak=ناحیه
Kōstakīhā= نواحی
۲- اسم جمع نیز چون اسم جمع در پارسی دری است
(اسم جمع اسمی است که در ظاهر یکی است اما شامل گروهی است)
Spāhسپاه=
۳-معرفه و نکره
علامت معرفه در نکره (ی) است که در انتهای اسم میآید و ای حرف همان حرفی است که در پارسی دری بنام (یای وحدت) نامیده میشود.
Mart = Mart-ē
۴- اسم عام و خاص هیچ تفاوتی با پارسی دری ندارد
۵- صفت فاعلی و صیغهٔ مبالغه و اسم فاعل و اسم مفعول با ریشههای زمان حال یا گذشته فعل و پسوند بشرح زیر ساخته میشود:
از ریشه زمان حال (صیغه امر) و پسوند کار
Hāmōč=آموز
Hāmōčkar=آموزگار
از صیغه امر و پسوند آک
Dān= دان
DāNāk=دانا
شما میتوانید ببینید در اینگونه موارد حرف ک در زبان پارسی حذف شدهاست و فقط در چند مورد مثل خوراک و پوشاک باقیماندهاست.
از صیغه امر و پسوند آن
RAW=رو
Rawān=روان
از صیغه امر و پسوند اندک
Zīv= زی
Zīvandak=زنده
Frōš=فروش
Frōšandak= فروشنده
از ریشه گذشته و پسوند آر
Mēnēt= اندیشید
Mēnētār= اندیشمند
که به معنی اندیشه هست در واژه هخامنش نیزدیده میشود Mēn جا دارد اینجا بگویم که کلمه
با پسوند ایستان
Tāp=گرم
Tāpīstān=تابستان
صفت
صفت در زبان پهلوی سه حالت دارد: مطلق، برتر، برترین
نشانهٔ صفت برتر (-تر) و صفت برترین (-توم) است.
Vočurg=بزرگ
Vočurgtar-tum =بزرگ و بزرگترین
برای ساختن صفت عالی از پسوند (ایست) استفاده میشود
گاهی نیز با تغییر در اصل واژه صفت عالی میسازند که فعلآ از آن میگذریم برای مقایسه دو صفت از دو حرف اضافه (کو) و (هَچ) بهره میبرند.
Nēst ērān-štr hač xvaš-tar gēvāk-ē
نیست ایران-شتر هَچ خوشتر گیواکِ
جائی خوشتر از ایرنشهر نیست.
از اسم مانند پارسی دری صفت میسازند
Zar=زر
Zarrēn= زرین
صفت و موصوف و مضافٌالیه نیز با واسطه (ī) بجای کسره پارسی میآید.
Xvarāsān ī kōstak
خواراسان(خراسان) کسته(سو سمت)
در گذشته و کلماتی مانند خواهر خوراک... خوانده میشد
گاهی اوقات صفت پیش از فعل بیاید در این صورت حرف اضافه میشود
Hu-frayān=هو فریان فریان خوب گرمایی که در تن انسان و گوسفند است
نسبت
با پسوندهای زیر نسبت ساخته میشود.
(Ān īh īk)
mart īh= مردی
āsōrīk=آسوری
پسوند (ایک) همانست که هنوز در واژه تاری= تاریک وجود دارد
ابری پدید نی و کوفی نی بگرفت ماه و گشت جهان تاری
و نیز همین پسوند است که در زبانهای اروپائی هنوز بر قرار است مانند دموکراتیک دموکراسی یا اتم اتمیک.
پسوند (ایه) در پارسی بصورت (ای) در آمده است و همانست که در واژه مردی دیده میشود.
اما پسوند انتساب محل یا انتساب فرزند به پدر همان (آن) است که در پهلوی بسیار بکار میرود.
Pākān ī artaxšēr= اردشیر بابکان(اردشیر پسر بابک)
این واژه در واژههای بسیاری بویؤه در نام شهرها و روستاها هنوز جاری است مثل گیلان یعنی محل منسوب قوم گیل.
قید
قید نیز به شیوه گونه گون ساخته میشود و از آنجملهاست:
با اضافه کردن (ایها) به اسم و بعضی صفات
Dāt=قانون
Dātīhā= قانونی
این پسوند (ایها) برای ساختن قید هنوز بکار میرود:
یکی در واژه تنها که پیش از این به صورت تنیها بودهاست یعنی یک تنه یا یک تنانه
دیگر در قید نزدیکیها و زودیها و دیریها نیز در زبان امروزی میبایست جاری باشد.نزدیکیها به معنی همین نزدیکیها و زودیها به همین زودی.......
در زبان نیشابوری نیز دو صورت دیگر از قید بر جای مانده و آن دو قید (تشنگی) و (گرسنگی) است که بصورت (توشنیا= تشنگیها) گوسنیا گرسنگیها) این پسوند (ایا) بجای (ایها) در کردی نیز در واژهی تنیا بمعنی هنوز جاری است که در زبان تبری بگونهٔ (تنیا در آمدهاست
با افزودن
ē n
rāst= راست
Rāstēn راستین =
ضمیر(کلمه ایست که جای فاعل میآید در شوند تکرار آن)
ضمایر غیر متصل
Man=من
To=تو
Oy= او
Amah= ما (ما در دزفول بصورت (آمو)، در بختیاری و لری به شکل ایما و در سنندج و سردشت و بانه بصورت (ایمه). در مهاباد و پیرانشهر به صورت (أمه)و در گیلکی وتالشی وتاتی امه و در گویش لارستانی همان اما گفته میشود)
šma & šmah= شما
ōyšān= ایشان
ضمایر متصل درست همانند پارسی است. (م ت ش......)
ضمیر نسبی
یک نوع ضمیر دیگر در زبان پهلوی هست که موارد استعمال آن نیز بسیار است و بن ضمیر را که بجای همهٔ ضمایر در موارد بسیار زیاد بکار میرود ضمیر نسبی نا میده میشود که با حرف (ای کوتاه) نشان میدهند میدانیم که در زبانهای لاتین ضمایر بر حسب قرارگیری در جمله و نوع کار برد تغییر میکنند
مثلآ در انگلیسی (ای) در حالت مفعولی و اضافی و ملکی بصورت (می ماین) در میآید.
در زبانهای پارسی باستان و اوستایی این ضمایر بصورت (اَدَم) و (اَزِم) بودهاست و در پهلوی و اشکانی بصورت (از) بکار میرفتهاست.
ضمایر متصل به این حروف میچسبند:
۱-(بی –به- اگر- او-و – کا گاهیمه هنکامیکه- کو که کجا چه برای اینکه- چه- چنانچه- اوم و مرا و من- کاش وقتیکه او را- چهات- اذَگ آنگاه پس از آن انگاش – بهاش- اگرت- تاک شان تاشان تا آنها را)
در جملههایی که در آینده خواهد آمد میبینید که ضمیر متصل باین حرف ربط چسبیده ولی اسم یا واژهای که ضمیر متعلق به آنست بصورت آزاد آمدهاست اما در اینجا به یک مثال بسنده میکنیم:
Hast rāst man abāg mēnīšn agar-at
هست راست من اباگ منیشن اگرَت
اگر اندیشهات با من راست است
این جمله را با شعری از سعدی مقایسه میکنیم
اگرت سعادتی هست که زنده دل بمیری به حیاتی اوفتادی که در آن فنا نباشد
Humta-Huxta-Xvarašta
۲-به ضمیر نسبی (ای) آن کس که – که- انکه-
Bud rāst did i-m xvamn hān
بود راست دید ای-م خوومن هان
آن خوابی که دیدم راست بود
که در این جمله ضمیر نسبی (ای) چسبیدهاست اما در جمله زبان پارسی ضمیر بعنوان شناسه به فعل دیدن چسبیدهاست.
۳-به ضمیر (کی) کدام که
ضمیر اشاره (این – آن- او)
ضمیر او جمع میشود ایشان
ضمایر استفهامی (کی-که- چه- چی – کدام-)
ضمایر مشترک (خود- خویش- خویشتن---که از ضمیر خویش و اسم تن میآید)
زبانهای ایرانی یکی از شاخههای زبانهای هندوایرانی از خانواده بزرگ زبانهای هندواروپایی را تشکیل میدهد. منظور از اصطلاح زبانهای ایرانی یا زبانهای ایرانیتبار، گروهی از زبانها است که همگی ریشه در یک زبان باستانی به نام زبان نیا-ایرانی داشتهاند و به معنی زبانهای مرتبط با واحد سیاسی کشور امروزی ایران نیست.
زبان های ایرانی یک ریشه مشترک باستانی دارد و به گویش های مختلف و هر گویش به لهجه های مختلف استعمال می شود. این زبان ها از آرامی باستان بسیار وام گرفته است. بعضی از گویش های زبان ایرانی به خاطر تفاوتهای ظاهری در نحوه استفاده از عبارات و ترکیب ها، امروزه خود به عنوان یک زبان نام برده می شوند.
مهمترین زبانها و گویش های ایرانی امروزی عبارتند از: فارسی (پارسی ، دری، یا تاجیکی)، مازنی، کردی، پشتو، بلوچی، لری، لکی، زازاکی، گیلکی، تالشی، تاتی و آسی
امروزه زبانهای ایرانی بیشتر با خطهای عربی، لاتین، و سیریلیک نوشته میشوند. زبانهای ایرانی با زبان عربی و زبانهای ترکی تاثیر متقابل بسیاری داشتهاند.
زبانهای ایرانی بیشتر در کشورها و مناطق ایران، افغانستان، تاجیکستان، باختر پاکستان، کردستان ترکیه، کردستان عراق، و بخشهایی از آسیای میانه و قفقاز روایی دارد.
سه زبان از زبانهای ایرانی به عنوان زبان رسمی هم اکنون در چهار کشور استفاده میشود. این زبانها عبارت اند از فارسی در ایران و تاجیکستان، فارسی و پشتو در افغانستان و کردی در عراق.
براورد میشود که امروزه حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تن به زبانهای ایرانی سخن بگویند. بنیاد تابستانی زبانشناسی (SIL International) در سال ۱۳۸۴ برآورد کردهاست که امروزه به حدود ۸۷ گونه از زبانهای ایرانی سخن گفته میشود؛ که شمار سخنوران بزرگترین این زبانها به طور تخمینی عبارتند از: فارسی (۱۱۰ میلیون تن)، پشتو (۴۱ - ۶۰ میلیون تن) ، لری (۱۰ میلیون تن)،تبری و گیلکی (7 میلیون تن) ، کردی (۲۵ میلیون تن)، و بلوچی (۷ میلیون تن).
پیشینه
دوره باستان که از آغاز تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سده بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شدهاست: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان . از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی در آثار دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشتهاست.
پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد. درهمین زمان لهجههای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.
زبانهای ایرانی به سه دسته تقسیم میشوند:
زبانهای ایرانی باستان
زبانهای ایرانی میانه
زبانهای ایرانی نو (شرقی و غربی)
این دستهبندی مطلقاً از لحاظ زمانی نیست، بلکه از نظر زبانشناسی هم هست.
ایرانی باستان
زبان نیاایرانی نیای مستقیم این دسته از زبانهای ایرانی است.
از جمله زبانهای این دسته عبارتاند از زبانهای اوستایی (که بیشتر از طریق متون اوستا به ما رسیده است)، فارسی باستان (که بیشتر از طریق کتیبههای هخامنشی به ما رسیده است)، سکایی باستان، و مادی (که فقط چند واژهٔ آن، آن هم از طریق چند وامواژه در فارسی باستان و چند واژهٔ ذکر شده در منابع یونانی به ما رسیده است).
ایرانی نو
زبانهای ایرانی نو به دو دسته بخش میشوند:
شرقی
غربی
زبانهای ایرانی نو با این که اساساً در ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز شدهاند اما حقیقتاً گستره جغرافیایی بسیار وسیع تری را در بر میگیرند شامل مناطقی در قفقاز، آسیای میانه، ترکستان چین، پامیر، ترکیه، سوریه، عراق و شبه قاره هند.
زبانهای ایرانیتبار شرقی
نمونه زبانهای شرقی ایرانی تبار اینها هستند:
پشتو
آسی
زبانهای پامیری
پاشایی
یغنابی
زبانهای ایرانیتبار غربی
زبانهای ایرانی تبار غربی به دو گروه دسته بندی میشوند:
گروه شمال غربی:
این گروه شامل زبانها و گویشهای آذری باستان، تفرشی، خوانساری، آرانی، بیدگُلی، گَزی، دری زرتشتی، سیوندی ، تبری ( مازندرانی )، کردی، گیلکی ، تالشی ، زازا-گورانی، پارتی، ، سمنانی، تاتی و بلوچی میباشد.
گروه جنوب غربی:
این گروه شامل زبانها و گویشهای فارسی/پارسی، فارسی نو، تاتی قفقاز، لاری، لری و بختیاری میباشد.
رسمالخط
زبانهای ایرانی دارای رسمالخطهای گوناگون هستند. از جمله خط میخی (در مورد پارسی باستان)؛ خط آرامی (در مورد نخستین کتیبههای پارسی میانه، پارتی، سغدی، و خوارزمی)؛ دو نوع خط سریانی، سطرنجیلی (در مورد پارسی میانه، پارتی، یاختری، سغدی و فارسی نو) و نستوری (سغدی مسیحی و فارسی نو)؛ خط عبری (در مورد فارسی نو و لهجههای محلی)؛ خط عربی (در مورد فارسی نو، خوارزمی، کُردی، پشتو و بلوچی)؛ خط براهمی (در مورد خُتَنی، تُمْشُقی و سغدی)؛ خط یونانی (در مورد باختری)؛ خط سیریلیک (در مورد اُسِتی و تاجیکی) و خط لاتین (در مورد کُردی و اُسِتی).
زبان پارسی میانه
زبان پارسی میانه، زبان پارسیگ یا زبان پهلوی (پهلویک) نیای مستقیم زبان پارسی امروزی است. پهلوی در معنای عام و نه چندان دقیق به زبانها و مخصوصا خطهای رایج دورههای اشکانی و ساسانی اطلاق میشود و محدود به ایالات نبودهاست. پهلوی یا پارسی میانه شکلی از زبان پارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و پارسی امروزی است. به عبارت دیگر پارسی امروزی شکل تحولیافتهتر از خود زبان پارسی میانهاست. پارسی میانه زبان ارتباطی مشترک در تمامی شاهنشاهی ساسانی بود پارسی میانه یکی از زبانهای ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی نخست در جنوب غربی ایران و سپس در زمان ساسانیان به عنوان زبان رسمی همه امپراطوری ایران تا صدر اسلام رواج میداشتهاست. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به حساب میآید پارس بود. در دوران اشکانیان پارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیراتی پذیرفت تا اینکه در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. کتیبهها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتابها به این زبان نوشته میشد. با برافتادن ساسانیان و تا چند سده پس از اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه عملاً زبانی نیممرده بهشمار میآمد.
این زبان یا یکی از گویشها یا زبانهای بسیار نزدیک به آن، پس از تحول و آمیختگی با لهجهها، گویشها و زبانهای خویشاوند دور و نزدیک و همچنین واردشدن وامواژهها، پارسی نو را به وجود آوردهاست. بنا بر این جای تعجب نیست که شباهتهای فراوان چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری میان این دو زبان وجود دارد. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار بزرگتر از تحولیاست که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ دادهاست.
گویش مردمان گز (برخوار و میمه)،گیلان،نهاوند، بروجرد، ملایر، تویسرکان، کازرون و گیو با پارسی میانه نزدیکی دارد. این زبان همواره از دیدگاه دستوری و واژگانی با گویشهای محلی نواحی پارس نزدیکی داشتهاست.
نام زبان
در متنهای نوشته شده به خود زبان فارسی میانه نام این زبان Pārsīg آمده که به معنای «زبان منسوب به قوم پارس» است. این زبان رفتهرفته و بهطور طبیعی دگرگونیهایی به خود دید و در نتیجۀ این دگرگونیها بعدها تبدیل به زبانی شد که پارسی یا فارسی یا پارسی دری نام داشت. تبدیل شدن خود واژهٔ پارسیگ به پارسی هم از جملهٔ همین دگرگونیهای طبیعی زبان یادشده بوده است؛ یعنی در این فرایندِ دگرگونی -گهای پایان واژه میافتادهاند. بنابراین، در دورههای آغازین پس از اسلام، هم زبان فارسی میانه و هم زبان فارسی نو نزد گویشورانشان یک نام داشتند، یعنی پارسیـ(ـگ) یا فارسی (برای نمونه در نوشتههای دانشمند پارسی نِرْیُسَنْگْ، در شاهنامه و همینطور در نوشتههای عربها و ایرانیان عربینویس شاهد چُنین کاربردی هستیم). از این رو، مردمانی که اکنون به زبان فارسی نو سخن میگفتند به دلیلی (که در پی میآید) به فارسی میانه یا همان پارسیگ باید نام دیگری میدادند تا این دو از هم بازشناخته شوند. زبان فارسی میانه را در متنهای کهن فارسی نو پهلوی و در متنهای کهن عربی فهلوی نامیدهاند. قدیمترین مأخذی که در آن زبان فارسی میانه پهلوی نامیده شده روایت جاحظ (متوفّی به سال ۲۵۵ هـ ق) است. بنابراین، پهلوی نامیدن زبان فارسی میانه دستکم از سدهٔ سوم هجری رایج بوده است. دلیل به کار رفتن اصطلاح پهلوی برای نامیدن صورت کهن زبان پارسی آن بود که در سدههای آغازین پس از اسلام واژهٔ پهلوی دربردارندهٔ این معنیها نیز شده بوده: «ایرانی (در معنای کلی واژه)» و «قدیمی (البته نه هر قدیمی، بلکه راه و رسم ایرانی قدیمی، که در در شاهنانه بیشتر به این معنی برمیخوریم)» حتّی این واژه هالهای از معناهای گوناگونی چون «اشرافی»، «باستانی»، «باشکوه» و ... یافته بوده که بازتاب آن را در شاهنامه میبینیم . بنابر این، زبانی که یادآور آیینها و دورههای کهن ایران بود به سادگی میتوانست زبان پهلوی نامیده شود. شایان یادآوری است که پَهْلَوی، پَهْلَوانی، فَهْلَوی و یا شکل عربیشدهٔ آن بَهْلَوی، به زبانها و قومهای دیگری چون گویشهای ایرانی شمال غربی نیز گفته شده است.
اما واژهٔ پَهْلَوی در اصل به چه معنایی بوده؟ این واژه در اصل به معنای «نسبتدادهشده به پَهْلَو (یا همان پارت)» است. پَهْلَو از دورهٔ هخامنشی به بعد نام یکی از استانهای شمال شرقی ایران بوده. نام این استان در سنگنوشتههای هخامنشی -Parθava آمده است. واژهٔ -Parθava با تبدیلهایِ بسیار رایجِ θ به h و r به l و نیز قلب جایگاه این دو در واژه، به Pahlaw بدل شده است. در دورهٔ ساسانی زبان رایج در استان پَهْلَو (یعنی همان استان پارت) را Pahlawīg یا Pahlawānīg مینامیدند. به سخن دیگر، پهلوی یا پهلوانی در اصل نام زبان دیگری بوده که با زبان فارسی میانه فرق دارد و امروزه آن را در کتابهای زبانشناسانه پهلوی اشکانی یا پارتی مینامند.
گویا نخستین بار کارل هِرمان زالِمانْ (به روسی: Karl Germanovitsh Zaleman) نام فارسی میانه (به آلمانی: Mittelpersisch) را برای این زبان به کار برده است. امروزه هم همچنان اصطلاحهایی چون پهلوی ساسانی و پهلوی برای نامیدن فارسی میانه به کار میرود. البته منظور از پهلوی بیشتر گونهٔ خاصی از فارسی میانهاست که در کتابهای زردشتی به کار رفتهاست.
پس از اسلام
با آنکه نام زبان و خط پهلوی از دیوانهای کارگزاران عرب در ایران برافتاد، اما خط و زبان پهلوی در میان ایرانیان غیرمسلمان و مسلمان تا حدود سده پنجم کم و بیش رواج داشت چنانکه در برخی از نواحی ایران سنگنگارههای سازهها را به خط پهلوی یا بخط کوفی و پهلوی هر دو مینوشتند مانند کتیبه برج لاجیم نزدیک زیراب در مازندران که از سده پنجم هجری و یک خط آن به پهلوی و خط دیگر آن به کوفی است. این برج مقبره کیا ابوالفوارس شهریار بوده و در تاریخ ۴۱۳ بنا شدهاست. برج دیگری هم نزدیک برج لاجیم است که ظاهراً در آغاز سده پنجم بنا شده و کتیبه آن به خط کوفی و پهلوی است. برج رادکان نزدیک بندرگز نیز از همین گونه برجهای آرامگاهی و دارای دو سنگنوشته کوفی و پارسی میانه است.
در سده چهارم و پنجم بسیاری از ایرانیان به خط و زبان پارسی میانه آشنایی داشتند. گردآورندگان شاهنامه ابومنصوری و مترجمان شماری از دفترهای پهلوی به پارسی در همین دوره رسالاتی از پهلوی مانند یادگار زریران و کارنامه اردشیر بابکان و داستان بهرام گور و پندنامه بزرگمهر بختگان و گزارش شترنگ و دیگر نوشتهها را به پارسی دری و به خط پارسی بازنویسی کرده و جزو شاهنامه قرارداده بودند. نفوذ زبان پارسی میانه در این بازگفتهها به اندازهای بود که پس از نظم آن ها به پارسی بهوسیله دقیقی و فردوسی هم نزدیکی فراوانی میان آنها با اصل پهلوی هریک مشهود است.
در میانههای سده پنجم یکی از کتابهای مشهور که گویا اصل آن از دوره اشکانی بودهاست یعنی ویس و رامین از متن پهلوی به پارسی گردانده شد و سپس به همت فخرالدین اسعد گرگانی به نظم پارسی درآمد و در این منظومه تأثیر لغتها و ترکیبهای پهلوی بسیار دیده میشود.
آشنایی شاعران و نویسندگان ایران با متون پهلوی و نقل آنها به پارسی تا سده هفتم هم ادامه داشتهاست چنانکه در همین روزگار یکی از شاعران نامدار بنام زراتشت بهرام پژدو کتاب ارداویرافنامه را از پهلوی به شعر پارسی درآورد. این شواهد نشانگر آن است که آشنایی ایرانیان با خط و زبان پهلوی ساسانی با فروپاشی حکومت ساسانی یکباره از میان نرفت بلکه تا دیرگاه ادامهداشت.
آثار پارسی میانه
آثاری که از این زبان باقیماندهاند دو دستهاند. آثار کتیبهای و آثار کتابی. این آثار بعضاً با خطوط متفاوت ولی خویشاوند نوشته شدهاند. آثار پارسی میانه شامل سکهنوشتههای شاهان ساسانی، کتیبهها، آثار مکتوب عصر ساسانی و سه سده نخست هجری و متون مانوی میشود که به الفباهای نسبتاً متفاوت نوشتهشدهاند. برخی از آثار کتابی پارسی میانه تاریخی و ادبی هستند اما عمده مطالب را آثار دینی زرتشتی دربر گرفتهاند. پس از فروپاشی حکومت ساسانی و فتح ایرانشهر بدست مسلمانان حجاز شمار زیادی از آثار زبان پهلوی که در دانشگاه گندی شاپور یا سایر نقاط ایران در دست بود به زبان عربی ترجمه شد. این آثار عمدتاً نسخه اصلی پهلوی آن از میان رفتهاست. داستانهای هزار و یک شب, سیرالملوک، ادب الکبیر، کلیله و دمنه, سندبادنامه و شماری اثر علمی و تحقیقی از این دسته هستند. از آثار کتابی مهم عصر ساسانی به زبان پارسی میانه که بدست ما رسیده نیز میتوان به کارنامه اردشیر بابکان, شاپورگان مانی اشاره کرد. عمده متون بجای مانده در قرون نخست اسلامی نوشته شده با این وجود احتمالاً بسیاری از آنها تحریر آثار دوره ساسانی بودهاند. از مهمترین آثار متاخر پارسی میانه میتوان به آثار پرحجمی مانند بندهشن, دینکرد, شایست نشایست, گزیدههای زادسپرم, دادستان دینی و شکندگمانیک وزار اشاره کرد.
آثار زند و پازند
در اواخر دوره ساسانی بویژه برای مقابله با ترویج عقاید مزدکی متون اوستا به زبان پارسی میانه برگردانده شد. اگرچه تمامی بخشهای قدیمی اوستا امروزه در دست نیست اما تا حد زیادی از آنها باقیمانده. این متون پارسی میانه ترجمه مستقیم متون اوستایی نیستند بلکه ترجمه تفسیری آنها بشمار میآیند. در دوره ساسانی شمار کسانی که زبان اوستایی را میفهمیدند چندان زیاد نبود چرا که زبان اوستایی در آن دوره زبانی مرده بشمار میرفت. متون پازند که بعدها ایجاد شد نگارش این تفاسیر و سایر کتابهای پارسی میانه به الفبای دین دبیره یا همان خط اوستایی هستند که از آنجا که آسانتر بود برای نگارش بکار گرفتهشد.
سنگنبشتههای پارسی میانه
به جز کتابها و آثاری که در الگوی زیر ذکر شده، پارهنوشتهها و سنگنوشتههای پراکندهای نیز از پارسی میانه در نقاط گوناگون به جای ماندهاست. این سنگنوشتهها شامل آثار مکتوب شاهان نخستین ساسانی و وزرا و ملازمان نزدیک آنها میباشد. الفبای بکار گرفته شده در این آثار با الفبای کتابت اندکی تفاوت داشته و به خط پهلوی اشکانی نزدیک بودهاست. این کتیبهها بیشتر در پارس, کرمانشاه, کردستان عراق و آذربایجان و حمص سوریه واقع شدهاند. همچنین در دوره اسلامی نیز کتیبه نویسی پهلوی رایج بود و در برخی مناطق شمال ایران کتیبههای اسلامی دارای خط پهلوی نیز بودهاند مانند برج لاجیم.
برای نمونه ۲۵ سنگنوشتهٔ کوچک به خط پیوسته پهلوی در باروی شهر دربند قفقاز کشف شده بود و اخیراً باستانشناسان شش کتیبه دیگر به پارسی میانه نیز در آنجا پیدا کردند. این سی و یک کتیبه نام سنگتراشان یا کسانی را ذکر میکند که به نوعی در کشیدن دیوار سهم داشتند.
دستور زبان
نام
نام به پارسی و پهلوی (نام) خوانده میشود. و از نظر دستوری پهلوی با پارسی دری اختلاف زیادی ندارد.
۱-مفرد و جمع
مفرد و جمع برای جانداران (آن) هست مانند= مرتم(مردم) مرتمان(مردمان) درخت درختان
martōm
و برای جامدات(ایها) نیز میباشد
Kōstak=ناحیه
Kōstakīhā= نواحی
۲- اسم جمع نیز چون اسم جمع در پارسی دری است
(اسم جمع اسمی است که در ظاهر یکی است اما شامل گروهی است)
Spāhسپاه=
۳-معرفه و نکره
علامت معرفه در نکره (ی) است که در انتهای اسم میآید و ای حرف همان حرفی است که در پارسی دری بنام (یای وحدت) نامیده میشود.
Mart = Mart-ē
۴- اسم عام و خاص هیچ تفاوتی با پارسی دری ندارد
۵- صفت فاعلی و صیغهٔ مبالغه و اسم فاعل و اسم مفعول با ریشههای زمان حال یا گذشته فعل و پسوند بشرح زیر ساخته میشود:
از ریشه زمان حال (صیغه امر) و پسوند کار
Hāmōč=آموز
Hāmōčkar=آموزگار
از صیغه امر و پسوند آک
Dān= دان
DāNāk=دانا
شما میتوانید ببینید در اینگونه موارد حرف ک در زبان پارسی حذف شدهاست و فقط در چند مورد مثل خوراک و پوشاک باقیماندهاست.
از صیغه امر و پسوند آن
RAW=رو
Rawān=روان
از صیغه امر و پسوند اندک
Zīv= زی
Zīvandak=زنده
Frōš=فروش
Frōšandak= فروشنده
از ریشه گذشته و پسوند آر
Mēnēt= اندیشید
Mēnētār= اندیشمند
که به معنی اندیشه هست در واژه هخامنش نیزدیده میشود Mēn جا دارد اینجا بگویم که کلمه
با پسوند ایستان
Tāp=گرم
Tāpīstān=تابستان
صفت
صفت در زبان پهلوی سه حالت دارد: مطلق، برتر، برترین
نشانهٔ صفت برتر (-تر) و صفت برترین (-توم) است.
Vočurg=بزرگ
Vočurgtar-tum =بزرگ و بزرگترین
برای ساختن صفت عالی از پسوند (ایست) استفاده میشود
گاهی نیز با تغییر در اصل واژه صفت عالی میسازند که فعلآ از آن میگذریم برای مقایسه دو صفت از دو حرف اضافه (کو) و (هَچ) بهره میبرند.
Nēst ērān-štr hač xvaš-tar gēvāk-ē
نیست ایران-شتر هَچ خوشتر گیواکِ
جائی خوشتر از ایرنشهر نیست.
از اسم مانند پارسی دری صفت میسازند
Zar=زر
Zarrēn= زرین
صفت و موصوف و مضافٌالیه نیز با واسطه (ī) بجای کسره پارسی میآید.
Xvarāsān ī kōstak
خواراسان(خراسان) کسته(سو سمت)
در گذشته و کلماتی مانند خواهر خوراک... خوانده میشد
گاهی اوقات صفت پیش از فعل بیاید در این صورت حرف اضافه میشود
Hu-frayān=هو فریان فریان خوب گرمایی که در تن انسان و گوسفند است
نسبت
با پسوندهای زیر نسبت ساخته میشود.
(Ān īh īk)
mart īh= مردی
āsōrīk=آسوری
پسوند (ایک) همانست که هنوز در واژه تاری= تاریک وجود دارد
ابری پدید نی و کوفی نی بگرفت ماه و گشت جهان تاری
و نیز همین پسوند است که در زبانهای اروپائی هنوز بر قرار است مانند دموکراتیک دموکراسی یا اتم اتمیک.
پسوند (ایه) در پارسی بصورت (ای) در آمده است و همانست که در واژه مردی دیده میشود.
اما پسوند انتساب محل یا انتساب فرزند به پدر همان (آن) است که در پهلوی بسیار بکار میرود.
Pākān ī artaxšēr= اردشیر بابکان(اردشیر پسر بابک)
این واژه در واژههای بسیاری بویؤه در نام شهرها و روستاها هنوز جاری است مثل گیلان یعنی محل منسوب قوم گیل.
قید
قید نیز به شیوه گونه گون ساخته میشود و از آنجملهاست:
با اضافه کردن (ایها) به اسم و بعضی صفات
Dāt=قانون
Dātīhā= قانونی
این پسوند (ایها) برای ساختن قید هنوز بکار میرود:
یکی در واژه تنها که پیش از این به صورت تنیها بودهاست یعنی یک تنه یا یک تنانه
دیگر در قید نزدیکیها و زودیها و دیریها نیز در زبان امروزی میبایست جاری باشد.نزدیکیها به معنی همین نزدیکیها و زودیها به همین زودی.......
در زبان نیشابوری نیز دو صورت دیگر از قید بر جای مانده و آن دو قید (تشنگی) و (گرسنگی) است که بصورت (توشنیا= تشنگیها) گوسنیا گرسنگیها) این پسوند (ایا) بجای (ایها) در کردی نیز در واژهی تنیا بمعنی هنوز جاری است که در زبان تبری بگونهٔ (تنیا در آمدهاست
با افزودن
ē n
rāst= راست
Rāstēn راستین =
ضمیر(کلمه ایست که جای فاعل میآید در شوند تکرار آن)
ضمایر غیر متصل
Man=من
To=تو
Oy= او
Amah= ما (ما در دزفول بصورت (آمو)، در بختیاری و لری به شکل ایما و در سنندج و سردشت و بانه بصورت (ایمه). در مهاباد و پیرانشهر به صورت (أمه)و در گیلکی وتالشی وتاتی امه و در گویش لارستانی همان اما گفته میشود)
šma & šmah= شما
ōyšān= ایشان
ضمایر متصل درست همانند پارسی است. (م ت ش......)
ضمیر نسبی
یک نوع ضمیر دیگر در زبان پهلوی هست که موارد استعمال آن نیز بسیار است و بن ضمیر را که بجای همهٔ ضمایر در موارد بسیار زیاد بکار میرود ضمیر نسبی نا میده میشود که با حرف (ای کوتاه) نشان میدهند میدانیم که در زبانهای لاتین ضمایر بر حسب قرارگیری در جمله و نوع کار برد تغییر میکنند
مثلآ در انگلیسی (ای) در حالت مفعولی و اضافی و ملکی بصورت (می ماین) در میآید.
در زبانهای پارسی باستان و اوستایی این ضمایر بصورت (اَدَم) و (اَزِم) بودهاست و در پهلوی و اشکانی بصورت (از) بکار میرفتهاست.
ضمایر متصل به این حروف میچسبند:
۱-(بی –به- اگر- او-و – کا گاهیمه هنکامیکه- کو که کجا چه برای اینکه- چه- چنانچه- اوم و مرا و من- کاش وقتیکه او را- چهات- اذَگ آنگاه پس از آن انگاش – بهاش- اگرت- تاک شان تاشان تا آنها را)
در جملههایی که در آینده خواهد آمد میبینید که ضمیر متصل باین حرف ربط چسبیده ولی اسم یا واژهای که ضمیر متعلق به آنست بصورت آزاد آمدهاست اما در اینجا به یک مثال بسنده میکنیم:
Hast rāst man abāg mēnīšn agar-at
هست راست من اباگ منیشن اگرَت
اگر اندیشهات با من راست است
این جمله را با شعری از سعدی مقایسه میکنیم
اگرت سعادتی هست که زنده دل بمیری به حیاتی اوفتادی که در آن فنا نباشد
Humta-Huxta-Xvarašta
۲-به ضمیر نسبی (ای) آن کس که – که- انکه-
Bud rāst did i-m xvamn hān
بود راست دید ای-م خوومن هان
آن خوابی که دیدم راست بود
که در این جمله ضمیر نسبی (ای) چسبیدهاست اما در جمله زبان پارسی ضمیر بعنوان شناسه به فعل دیدن چسبیدهاست.
۳-به ضمیر (کی) کدام که
ضمیر اشاره (این – آن- او)
ضمیر او جمع میشود ایشان
ضمایر استفهامی (کی-که- چه- چی – کدام-)
ضمایر مشترک (خود- خویش- خویشتن---که از ضمیر خویش و اسم تن میآید)
شبکه اجتماعی
شبکهٔ اجتماعی ساختاری اجتماعی است که از گره هایی(که عموماً فردی یا سازمانی هستند) تشکیل شدهاست که توسط یک یا چند نوع خاص از وابستگی به هم متصل اند، برای مثال: قیمتها، الهامات، ایدهها و تبادلات مالی، دوستها، خویشاوندی، تجارت، لینکهای وب، سرایت بیماریها (اپیدمولوژی) یا مسیرهای هواپیمایی. ساختارهای حاصل اغلب بسیار پیچیده هستند.
تحلیل شبکههای اجتماعی روابط اجتماعی را با اصطلاحات رأس و یال مینگرد. رأسها بازیگران فردی درون شبکهها هستند و یالها روابط میان این بازیگران هستند.انواع زیادی از یالها میتواند میان رأسها وجود داشته باشد. نتایج تحقیقات مختلف بیانگر آن است که می توان از ظرفیت شبکههای اجتماعی در بسیاری از سطوح فردی و اجتماعی به منظور شناسایی مسائل و تعیین راه حل آنها، برقراری روابط اجتماعی، اداره امور تشکیلاتی، سیاستگذاری و رهنمون سازی افراد در مسیر دستیابی به اهداف استفاده نمود. به عنوان مثال، نتایج مطالعات در حوزه سیاستگذاری گردشگری نشان می دهد شبکههای اجتماعی به واسطه تاثیرگذاری روی متغیرهای رفتاری بر جذب گردشگران خارجی به مقاصد گوناگون تاثیرگذار هستند و می توان از این شبکه ها به منظور شکلگیری اعتماد و کاهش ریسک تصمیمگیری کاربران در انتخاب یک مقصد خاص گردشگری بهره گرفت.
در سادهترین شکل یک شبکهٔ اجتماعی نگاشتی از تمام یالهای مربوط، میان رأسهای مورد مطالعهاست. شبکهٔ اجتماعی هم چنین میتواند برای تشخیص موقعیت اجتماعی هر یک از بازیگران مورد استفاده قرار گیرد. این مفاهیم غالباً در یک نمودار شبکهٔ اجتماعی نشان داده میشوند که درآن، نقطهها رأسها هستند و خطها نشانگر یالها.
در ایران علیرغم اینکه عضویت در شبکههای اجتماعی جرم تلقی نمیشود، ولی به موجب فیلترینگ آنها از جانب حکومت، حضور در این وبگاهها چون از طریق دور زدن فیلترینگ میسر است، مصداق عمل مجرمانه است.
آنالیز شبکههای اجتماعی
آنالیز شبکههای اجتماعی(مرتبط با نظریه شبکهها) به عنوان یک تکنیک کلیدی در جامعه شناسی، انسان شناسی، جغرافیا، روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی زبان، علوم ارتباطات، علوم اطلاعات، مطالعات سازمانی، اقتصاد و زیست شناسی مدرن همانند یک موضوع محبوب در زمینهٔ تفکر ومطالعه پدیدار شدهاست.
بالغ بر یک قرن است که مردم، شبکهٔ اجتماعی مجازی را برای اشارههای ضمنی به مجموعه روابط پیچیده میان افراد درسیستمهای اجتماعی در تمامی مقیاسها از روابط بین فردی گرفته تا بینالمللی مورد استفاده قرار میدهند. در سال ۱۹۴۵ J. A. Barnes برای نخستین بار از اصطلاح قاعده مند برای مشخص کردن الگوهایی از رشتهها استفاده کرد که مفاهیم را مشخص میکنند و به صورت رایج توسط عموم و دانشمندان علوم اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد : گروههای محدود (مانند: قبایل و خانوادهها) و طبقات اجتماعی(مانند: جنسیّت و قومیت). دانشورانی چون : S.D. Berkowitz, Stephen Borgatti, Ronald Burt, Linton Freeman, Mark Granovetter, Peter Marsden, Nicholas Mullins, Anatol Rapoport, Stanley Wasserman, Barry Wellman, and Harrison White کاربرد شبکههای اجتماعی را به تفصیل بیان کردهاند.
آنالیز شبکههای اجتماعی از طریق احکام نظری و روشها و تحقیقهای مربوط به آن از یک صنعت ضمنی به معبری تحلیلی برای پارادایمها تغییر یافتهاست. برهان های تحلیلی از کل گرفته تا جزء؛ از ساختار گرفته تا روابط و افراد، از اخلاق گرفته تا رفتار همگی شبکههای سراسری را مورد بررسی قرار میدهند که در آنها، همهٔ رشتهها شامل روابط ویژهای در میان جمعیت ِ تعریف شدهاند و یا شبکههای فردی را مورد بررسی قرار میدهند که شامل رشتهها یی است که افراد مشخصی آنها را دارند از قبیل انجمنهای خصوصی.
گرایشهای تحلیلی متعددی آنالیز شبکههای اجتماعی را تمیز میدهند: هیچ فرضی وجود ندارد که گروهها، بلوکهای بنا کنندهٔ اجتماع هستند :: این معبر برای مطالعهٔ سیستمهای اجتماعی با محدودیت کمتر باز است از اجتماعات غیر محلی گرفته تا لینکهای درون وبگاهها.
آنالیز شبکههای اجتماعی علاوه بر سروکارداشتن با اشخاص (افراد، سازمانها، ایالات) به عنوان واحدهای گسستهٔ تحلیل، برروی چگونگی ساختار رشتهها که اشخاص و روابط میان آنها را تحت تاثیر قرار میدهد نیز تمرکز میکند.
برخلاف تحلیلهایی که بر این فرض استوارند که هنجارهای اجتماعی تعیین کنندهٔ رفتارها هستند، آنالیز شبکههای اجتماعی به بررسی وسعت تاثیرگذاری ساختار و ترکیب رشتهها بر هنجارها میپردازد.
شکل یک شبکهٔ اجتماعی به تعیین میزان سودمندی شبکه برای افراد آن شبکه کمک میکند. به طور جزئی شبکههای محکم برای اعضایشان نسبت به شبکههایی که تعداد زیادی اتصالات ضعیف برای افراد خارج از شبکهٔ اصلی دارند، کمتر مفید واقع میشوند. بیشتر شبکههای باز با اتصالات اجتماعی و رشتههای ضعیف، شانس بیشتری برای دسترسی به ایدهها و دست آوردهای جدید نسبت به شبکههای بسته با رشتههای طویل فراهم میآورد. به بیان دیگر گروهی از دوستان که تنها دارای ارتباط با یکدیگر هستند، اطلاعات و دست آوردهای یکسانی را به اشتراک میگذارند. اما گروهی از افراد که دارای ارتباط با بخشهای اجتماعی دیگر هستند شانس بیشتری برای دسترسی به محدودهٔ وسیعتری از اطلاعات دارند. افراد برای دستیابی به موفقیت بهتر است که با شبکههای گوناگونی ارتباط داشته باشند تا اینکه ارتباطات زیادی درون یک شبکه داشته باشند. به طور مشابه افراد میتوانند تأثیرگذاری و ایفای نقش به عنوان واسطه در برقراری ارتباط بین دو شبکه که به هم متصل نیستند را تمرین کنند.(این کار پر کردن سوراخهای ساختاری نامیده میشود.)
آنالیز شبکههای اجتماعی چشم انداز متناوبی را ایجاد میکند که در آن خواص افراد نسبت به ارتباطات و رشتههای میان آنها در شبکه از اهمیت کمتری برخوردار است. این معبر ایجاد شدهاست تا برای توضیح بسیاری از پدیدههای جهان واقعی مفید واقع شود، اما مجال کمتری برای نمایندگیهای فردی باقی میگذارد تا توانمندیهای فردیشان روی موفقیت تأثیرگذار باشد زیرا بخش زیادی از این توانمندیها درون ساختار شبکه باقی میماند.
شبکههای اجتماعی برای بررسی چگونگی تأثیرات متقابل میان تشکیلات، توصیف بسیاری از اتصالات غیررسمی که مجریان را به یکدیگر متصل میکند، نیز مورد استفاده قرار گرفتهاست و در این زمینهها نیز به خوبی برقراری ارتباطات فردی میان کارمندان در سازمانهای مختلف عمل میکند. شبکههای اجتماعی نقش کلیدی در موفقیتهای تجاری و پیشرفتهای کاری ایفا میکنند. شبکهها راههایی را برای شرکتها فراهم میکند که اطلاعات جمع آوری کنند، از رقابت بپرهیزند و حتی برای تنظیم قیمتها و سیاستها با هم تبانی کنند.
آشنایی با شبکههای اجتماعی اینترنتی
فضای مجازی مجال شکلگیری اجتماعات جدید از کاربران را فراهم میکند. از زمان تونیس (Tonnies) و تلاش او برای تعریف دو گونه تجمع انسانی یعنی «اجتماع» در مقابل «جامعه» (گزلشافت و گمنشافت) به بعد همه متفکران علوم اجتماعی و فرهنگی «رو در رو بودن»، «محدودیت تعداد»، و «ابتناء بر روابط عاطفی و نه روابط عقلانی را از خصائص بنیانی»اجتماع" عنوان کردهاند.
هر چند روابط کاربران فضای مجازی رابطهای با واسطهاست و نه رو در رو، بسیاری از مطالعه کنندگان اینترنت تمایل دارند از اصطلاح «اجتماع» برای اشاره به جمع کاربران استفاده کنند.
در این میان تلاشهای متعددی در حال انجام است تا حوزه و دامنه معنایی کاربردهای جدید این اصطلاح را برای اشاره به تجمعات کاربران فضای مجازی، روشن سازد. ازجمله میتوان به تلاشهای خانم شلینی ونچرلی اشاره کرد.
نظرات ونچرلی در سایت USINFO ارائه شدهاست. او به شبکهها و سازمانهای رسمی که به سامان بخشیدن به روابط و مقررات ارتباطاتی در فضای مجازی اشتغال دارند میپردازد و در ادامه به موضوع اجتماعات کاربران و خصوصیتهای آنها اشاره میکند.
شبکههای اجتماعی برپایه اینترنت از قبیل facebook.com و myspace.com در بین جوانان آمریکایی محبوبیت به سزایی کسب کردهاند. این شبکههای اجتماعی درعین حال که فضاهایی هستند که درآنها افراد دوستان جدیدی پیدا میکنند و یا دوستان قدیمی خود را در جریان تغییرات زندگی شان قرار میدهند، مکانهایی برای تبادل نظر هستند که در آنها جوانان عقاید و نظرات خود را با هم به اشتراک میگذارند.
این قابلیت که یک جوان بتواند با امثال خود در کشورهای دیگر جهان ارتباط برقرار کند باعث میشود تا این شبکهها به مکانی تبدیل شوند که در آنها ایدههای جدید معرفی میشوند و مورد بحث قرار میگیرند.
شبکههای اجتماعی اینترنتی در دنیا
استفاده از خدمات شبکههای اجتماعی، روزبهروز محبوبیت بیشتری پیدا میکند. هماکنون سایتهای شبکههای اجتماعی، بعد از پرتالهای بزرگی مثل یاهو یا اماسان موتورهای جستجو مثل گوگل، تبدیل به پراستفادهترین خدمت اینترنتی شدهاند.
خیلی از نهادهای مختلف جهانی و اینترنتی با اهداف گوناگون که مهمترین آنها تجاری و تبلیغاتی است، دست بهراهاندازی شبکههای اجتماعی زده یا درصدد خرید سهام مهمترین شبکههای اجتماعی دنیا هستند؛ مثل رقابت اخیر گوگل و مایکروسافت برسر سایت مایاسپیس و فیسبوک.
در رقابت مایاسپیس، پرکاربرترین سایت شبکه اجتماعی دنیا گوگل و در رقابت برسر فیسبوک، مایکروسافت برندهشد. ضمن اینکه یاهو هم بعد از راهاندازی نهچندان موفق «۳۶۰درجه»، به دنبال راهاندازی یک شبکه اجتماعی دیگر بهاسم «مش» است.
ناسا هم برای جذب جوانان علاقهمند به موضوعات هوافضا، یک شبکه اجتماعی را بر پایه استانداردهای نسل آینده وب و تنظیمات سایت خود راه اندازی کرد.
این شبکه اجتماعی جدید که مای ناسا نام دارد، بخشهای بسیار پیشرفتهای دارد که کاربران میتوانند از طریق آنها تصاویر و تفکرات خود را درباره موضوعات فضایی با سایر کاربران بهاشتراک بگذارند. مای ناسا یک نمونه بسیار اصلی از شبکههای اجتماعی است و یک محیط مجازی را میسازد که در آن کاربران میتوانند تمام موضوعات و مقولات مورد نظر و شخصی خود را جمعآوری کنند.
کاربران میتوانند در این شبکه اجتماعی جدید برای خود وبلاگ درست کنند و از وبلاگهایی نظیر وبلاگ یکی از مدیران ناسا که روایت بسیار شگفتانگیزی را از ماموریتهای فضایی خود نقل کردهاست، استفاده کنند.
شبکههای اجتماعی، بهخصوص آنهایی که کاربردهای معمولی و غیرتجاری دارند، مکانهایی در دنیای مجازی هستند که مردم خود را بهطور خلاصه معرفی میکنند و امکان برقراری ارتباط بین خود و همفکرانشان را در زمینههای مختلف مورد علاقه فراهم میکنند. البته در بعضی از این موارد مثل مایناسا سمت و سوی اصلی این علایق (فضا) مشخص است.
به نظر میرسد شبکههای اجتماعی در اینترنت، در آینده بیش از این هم اهمیت پیدا میکند. این شبکهها هماکنون هم روزبهروز محبوبتر میشوند. با شبکههای اجتماعی، دیگر افراد برای پیداکردن همفکران خود در موارد گوناگون تنها نیستند؛ یک دوست آرژانتینی برای تحلیل بازیهای بوکاجونیورز، یک دوست سوئدی برای صحبت در مورد فناوری اطلاعات، یک دوست فرانسوی برای صحبت در مورد فیلمهای سینمای مستقل یا یک دوست مصری برای بحث در مورد مسائل خاورمیانه.
مسلماً در دنیای حقیقی هیچگاه افراد علاقهمند، موضوعات موردعلاقه خود را به این گستردگی نمییافتند. این دلیل و شاید دلایل مشابه این، سرویسهای شبکههای اجتماعی را به یکی از مهمترین ارکان اینترنت در دو، سه سال اخیر تبدیل کردهاست.
گسترش شبکههای اجتماعی اینترنتی در ایران
در یک ساله اخیر وب سایت های که با نام شبکه اجتماعی در ایران فعالیت می کنن به طور روز افزونی در حال افزایش است تب فیسبوکی در ایران اوج گرفته و شبکه های اجتماعی زیادی که تا حدودی هم شبه به فیس بوک است خیلی زیاد شده تا یکسال قبل وقتی در گوگل کلمه شبکه اجتماعی را جستجو می کردیم به سختی در 5 صفح اول جستجو اثری از شبکه های اجتماعی بود ولی امروز وقتی کلمه شبکه اجتماعی را جستجو می کنی بالغ بر 21,800,000 نتایج جستجو نشان می دهد که نشانگر روشد بسیار چشمگیر آن در ایران است.
شبکههای اجتماعی اینترنتی در ایران
حدود ۴ سال پیش بود که مفهوم شبکههای اجتماعی بهطور گسترده با حضور اورکات در میان کاربران ایرانی رواج پیدا کرد و در مدت کوتاهی آنقدر سریع رشد کرد که پس از برزیل و آمریکا، ایران سومین کشور حاضر در اورکات شد.
اما درهمان زمان شایعاتی هم رواج پیدا کرد که نسبت به عضویت در این انجمن هشدار دادند. میگفتند که گوگل (گرداننده اورکات) از این طریق به اطلاعات شخصی، علایق و نظرات و ارتباطات خصوصی افراد دست پیدا میکند و ممکن است این کار باعث ازبینرفتن امنیت شخصی افراد شود.
چندی پیش دادگاهی در برزیل، از گوگل تقاضای اجرای محدودیتهایی در سرویس اورکات کرد تا گروههای نژادپرستانه از اورکات حذف شوند. البته گوگل از اجرای این تقاضا سرباز زدهاست.
گوگل اعلام کرده چون سرورهای گوگل که مرتبط با اورکات هستند، در آمریکا قرار دارند، کلیه امور مربوط به آن مطابق قوانین آمریکا بوده و نمیتوان قوانین برزیل یا سایر دولتها را در آن دخیل کرد اما گروههای خاصی را که بر خلاف قوانین داخلی اورکات بودهاند، شناسایی و بستهاست.
هرچند که یاهو ۳۶۰ هنوز مورد استفاده قرارمیگیرد، اما کاربران ایرانی به سراغ سایتهای شبکههای اجتماعی کمتر معروف و حتی شبکههای اجتماعی ایرانی میروند.
با نگاهی به تعداد کاربران ۲۴ شبکه اجتماعی پرطرفدار دنیا (جدول)، به آسانی میشود میزان تاثیرگذاری این شبکهها را درک کرد. این شبکهها مجموعاً بیش از یک میلیارد کاربر دارند و اگرچه تعامل زیادی بین کاربران آنها هست، اما بههرحال رقم فوقالعادهای است.
شبکهٔ اجتماعی ساختاری اجتماعی است که از گره هایی(که عموماً فردی یا سازمانی هستند) تشکیل شدهاست که توسط یک یا چند نوع خاص از وابستگی به هم متصل اند، برای مثال: قیمتها، الهامات، ایدهها و تبادلات مالی، دوستها، خویشاوندی، تجارت، لینکهای وب، سرایت بیماریها (اپیدمولوژی) یا مسیرهای هواپیمایی. ساختارهای حاصل اغلب بسیار پیچیده هستند.
تحلیل شبکههای اجتماعی روابط اجتماعی را با اصطلاحات رأس و یال مینگرد. رأسها بازیگران فردی درون شبکهها هستند و یالها روابط میان این بازیگران هستند.انواع زیادی از یالها میتواند میان رأسها وجود داشته باشد. نتایج تحقیقات مختلف بیانگر آن است که می توان از ظرفیت شبکههای اجتماعی در بسیاری از سطوح فردی و اجتماعی به منظور شناسایی مسائل و تعیین راه حل آنها، برقراری روابط اجتماعی، اداره امور تشکیلاتی، سیاستگذاری و رهنمون سازی افراد در مسیر دستیابی به اهداف استفاده نمود. به عنوان مثال، نتایج مطالعات در حوزه سیاستگذاری گردشگری نشان می دهد شبکههای اجتماعی به واسطه تاثیرگذاری روی متغیرهای رفتاری بر جذب گردشگران خارجی به مقاصد گوناگون تاثیرگذار هستند و می توان از این شبکه ها به منظور شکلگیری اعتماد و کاهش ریسک تصمیمگیری کاربران در انتخاب یک مقصد خاص گردشگری بهره گرفت.
در سادهترین شکل یک شبکهٔ اجتماعی نگاشتی از تمام یالهای مربوط، میان رأسهای مورد مطالعهاست. شبکهٔ اجتماعی هم چنین میتواند برای تشخیص موقعیت اجتماعی هر یک از بازیگران مورد استفاده قرار گیرد. این مفاهیم غالباً در یک نمودار شبکهٔ اجتماعی نشان داده میشوند که درآن، نقطهها رأسها هستند و خطها نشانگر یالها.
در ایران علیرغم اینکه عضویت در شبکههای اجتماعی جرم تلقی نمیشود، ولی به موجب فیلترینگ آنها از جانب حکومت، حضور در این وبگاهها چون از طریق دور زدن فیلترینگ میسر است، مصداق عمل مجرمانه است.
آنالیز شبکههای اجتماعی
آنالیز شبکههای اجتماعی(مرتبط با نظریه شبکهها) به عنوان یک تکنیک کلیدی در جامعه شناسی، انسان شناسی، جغرافیا، روانشناسی اجتماعی، جامعه شناسی زبان، علوم ارتباطات، علوم اطلاعات، مطالعات سازمانی، اقتصاد و زیست شناسی مدرن همانند یک موضوع محبوب در زمینهٔ تفکر ومطالعه پدیدار شدهاست.
بالغ بر یک قرن است که مردم، شبکهٔ اجتماعی مجازی را برای اشارههای ضمنی به مجموعه روابط پیچیده میان افراد درسیستمهای اجتماعی در تمامی مقیاسها از روابط بین فردی گرفته تا بینالمللی مورد استفاده قرار میدهند. در سال ۱۹۴۵ J. A. Barnes برای نخستین بار از اصطلاح قاعده مند برای مشخص کردن الگوهایی از رشتهها استفاده کرد که مفاهیم را مشخص میکنند و به صورت رایج توسط عموم و دانشمندان علوم اجتماعی مورد استفاده قرار میگیرد : گروههای محدود (مانند: قبایل و خانوادهها) و طبقات اجتماعی(مانند: جنسیّت و قومیت). دانشورانی چون : S.D. Berkowitz, Stephen Borgatti, Ronald Burt, Linton Freeman, Mark Granovetter, Peter Marsden, Nicholas Mullins, Anatol Rapoport, Stanley Wasserman, Barry Wellman, and Harrison White کاربرد شبکههای اجتماعی را به تفصیل بیان کردهاند.
آنالیز شبکههای اجتماعی از طریق احکام نظری و روشها و تحقیقهای مربوط به آن از یک صنعت ضمنی به معبری تحلیلی برای پارادایمها تغییر یافتهاست. برهان های تحلیلی از کل گرفته تا جزء؛ از ساختار گرفته تا روابط و افراد، از اخلاق گرفته تا رفتار همگی شبکههای سراسری را مورد بررسی قرار میدهند که در آنها، همهٔ رشتهها شامل روابط ویژهای در میان جمعیت ِ تعریف شدهاند و یا شبکههای فردی را مورد بررسی قرار میدهند که شامل رشتهها یی است که افراد مشخصی آنها را دارند از قبیل انجمنهای خصوصی.
گرایشهای تحلیلی متعددی آنالیز شبکههای اجتماعی را تمیز میدهند: هیچ فرضی وجود ندارد که گروهها، بلوکهای بنا کنندهٔ اجتماع هستند :: این معبر برای مطالعهٔ سیستمهای اجتماعی با محدودیت کمتر باز است از اجتماعات غیر محلی گرفته تا لینکهای درون وبگاهها.
آنالیز شبکههای اجتماعی علاوه بر سروکارداشتن با اشخاص (افراد، سازمانها، ایالات) به عنوان واحدهای گسستهٔ تحلیل، برروی چگونگی ساختار رشتهها که اشخاص و روابط میان آنها را تحت تاثیر قرار میدهد نیز تمرکز میکند.
برخلاف تحلیلهایی که بر این فرض استوارند که هنجارهای اجتماعی تعیین کنندهٔ رفتارها هستند، آنالیز شبکههای اجتماعی به بررسی وسعت تاثیرگذاری ساختار و ترکیب رشتهها بر هنجارها میپردازد.
شکل یک شبکهٔ اجتماعی به تعیین میزان سودمندی شبکه برای افراد آن شبکه کمک میکند. به طور جزئی شبکههای محکم برای اعضایشان نسبت به شبکههایی که تعداد زیادی اتصالات ضعیف برای افراد خارج از شبکهٔ اصلی دارند، کمتر مفید واقع میشوند. بیشتر شبکههای باز با اتصالات اجتماعی و رشتههای ضعیف، شانس بیشتری برای دسترسی به ایدهها و دست آوردهای جدید نسبت به شبکههای بسته با رشتههای طویل فراهم میآورد. به بیان دیگر گروهی از دوستان که تنها دارای ارتباط با یکدیگر هستند، اطلاعات و دست آوردهای یکسانی را به اشتراک میگذارند. اما گروهی از افراد که دارای ارتباط با بخشهای اجتماعی دیگر هستند شانس بیشتری برای دسترسی به محدودهٔ وسیعتری از اطلاعات دارند. افراد برای دستیابی به موفقیت بهتر است که با شبکههای گوناگونی ارتباط داشته باشند تا اینکه ارتباطات زیادی درون یک شبکه داشته باشند. به طور مشابه افراد میتوانند تأثیرگذاری و ایفای نقش به عنوان واسطه در برقراری ارتباط بین دو شبکه که به هم متصل نیستند را تمرین کنند.(این کار پر کردن سوراخهای ساختاری نامیده میشود.)
آنالیز شبکههای اجتماعی چشم انداز متناوبی را ایجاد میکند که در آن خواص افراد نسبت به ارتباطات و رشتههای میان آنها در شبکه از اهمیت کمتری برخوردار است. این معبر ایجاد شدهاست تا برای توضیح بسیاری از پدیدههای جهان واقعی مفید واقع شود، اما مجال کمتری برای نمایندگیهای فردی باقی میگذارد تا توانمندیهای فردیشان روی موفقیت تأثیرگذار باشد زیرا بخش زیادی از این توانمندیها درون ساختار شبکه باقی میماند.
شبکههای اجتماعی برای بررسی چگونگی تأثیرات متقابل میان تشکیلات، توصیف بسیاری از اتصالات غیررسمی که مجریان را به یکدیگر متصل میکند، نیز مورد استفاده قرار گرفتهاست و در این زمینهها نیز به خوبی برقراری ارتباطات فردی میان کارمندان در سازمانهای مختلف عمل میکند. شبکههای اجتماعی نقش کلیدی در موفقیتهای تجاری و پیشرفتهای کاری ایفا میکنند. شبکهها راههایی را برای شرکتها فراهم میکند که اطلاعات جمع آوری کنند، از رقابت بپرهیزند و حتی برای تنظیم قیمتها و سیاستها با هم تبانی کنند.
آشنایی با شبکههای اجتماعی اینترنتی
فضای مجازی مجال شکلگیری اجتماعات جدید از کاربران را فراهم میکند. از زمان تونیس (Tonnies) و تلاش او برای تعریف دو گونه تجمع انسانی یعنی «اجتماع» در مقابل «جامعه» (گزلشافت و گمنشافت) به بعد همه متفکران علوم اجتماعی و فرهنگی «رو در رو بودن»، «محدودیت تعداد»، و «ابتناء بر روابط عاطفی و نه روابط عقلانی را از خصائص بنیانی»اجتماع" عنوان کردهاند.
هر چند روابط کاربران فضای مجازی رابطهای با واسطهاست و نه رو در رو، بسیاری از مطالعه کنندگان اینترنت تمایل دارند از اصطلاح «اجتماع» برای اشاره به جمع کاربران استفاده کنند.
در این میان تلاشهای متعددی در حال انجام است تا حوزه و دامنه معنایی کاربردهای جدید این اصطلاح را برای اشاره به تجمعات کاربران فضای مجازی، روشن سازد. ازجمله میتوان به تلاشهای خانم شلینی ونچرلی اشاره کرد.
نظرات ونچرلی در سایت USINFO ارائه شدهاست. او به شبکهها و سازمانهای رسمی که به سامان بخشیدن به روابط و مقررات ارتباطاتی در فضای مجازی اشتغال دارند میپردازد و در ادامه به موضوع اجتماعات کاربران و خصوصیتهای آنها اشاره میکند.
شبکههای اجتماعی برپایه اینترنت از قبیل facebook.com و myspace.com در بین جوانان آمریکایی محبوبیت به سزایی کسب کردهاند. این شبکههای اجتماعی درعین حال که فضاهایی هستند که درآنها افراد دوستان جدیدی پیدا میکنند و یا دوستان قدیمی خود را در جریان تغییرات زندگی شان قرار میدهند، مکانهایی برای تبادل نظر هستند که در آنها جوانان عقاید و نظرات خود را با هم به اشتراک میگذارند.
این قابلیت که یک جوان بتواند با امثال خود در کشورهای دیگر جهان ارتباط برقرار کند باعث میشود تا این شبکهها به مکانی تبدیل شوند که در آنها ایدههای جدید معرفی میشوند و مورد بحث قرار میگیرند.
شبکههای اجتماعی اینترنتی در دنیا
استفاده از خدمات شبکههای اجتماعی، روزبهروز محبوبیت بیشتری پیدا میکند. هماکنون سایتهای شبکههای اجتماعی، بعد از پرتالهای بزرگی مثل یاهو یا اماسان موتورهای جستجو مثل گوگل، تبدیل به پراستفادهترین خدمت اینترنتی شدهاند.
خیلی از نهادهای مختلف جهانی و اینترنتی با اهداف گوناگون که مهمترین آنها تجاری و تبلیغاتی است، دست بهراهاندازی شبکههای اجتماعی زده یا درصدد خرید سهام مهمترین شبکههای اجتماعی دنیا هستند؛ مثل رقابت اخیر گوگل و مایکروسافت برسر سایت مایاسپیس و فیسبوک.
در رقابت مایاسپیس، پرکاربرترین سایت شبکه اجتماعی دنیا گوگل و در رقابت برسر فیسبوک، مایکروسافت برندهشد. ضمن اینکه یاهو هم بعد از راهاندازی نهچندان موفق «۳۶۰درجه»، به دنبال راهاندازی یک شبکه اجتماعی دیگر بهاسم «مش» است.
ناسا هم برای جذب جوانان علاقهمند به موضوعات هوافضا، یک شبکه اجتماعی را بر پایه استانداردهای نسل آینده وب و تنظیمات سایت خود راه اندازی کرد.
این شبکه اجتماعی جدید که مای ناسا نام دارد، بخشهای بسیار پیشرفتهای دارد که کاربران میتوانند از طریق آنها تصاویر و تفکرات خود را درباره موضوعات فضایی با سایر کاربران بهاشتراک بگذارند. مای ناسا یک نمونه بسیار اصلی از شبکههای اجتماعی است و یک محیط مجازی را میسازد که در آن کاربران میتوانند تمام موضوعات و مقولات مورد نظر و شخصی خود را جمعآوری کنند.
کاربران میتوانند در این شبکه اجتماعی جدید برای خود وبلاگ درست کنند و از وبلاگهایی نظیر وبلاگ یکی از مدیران ناسا که روایت بسیار شگفتانگیزی را از ماموریتهای فضایی خود نقل کردهاست، استفاده کنند.
شبکههای اجتماعی، بهخصوص آنهایی که کاربردهای معمولی و غیرتجاری دارند، مکانهایی در دنیای مجازی هستند که مردم خود را بهطور خلاصه معرفی میکنند و امکان برقراری ارتباط بین خود و همفکرانشان را در زمینههای مختلف مورد علاقه فراهم میکنند. البته در بعضی از این موارد مثل مایناسا سمت و سوی اصلی این علایق (فضا) مشخص است.
به نظر میرسد شبکههای اجتماعی در اینترنت، در آینده بیش از این هم اهمیت پیدا میکند. این شبکهها هماکنون هم روزبهروز محبوبتر میشوند. با شبکههای اجتماعی، دیگر افراد برای پیداکردن همفکران خود در موارد گوناگون تنها نیستند؛ یک دوست آرژانتینی برای تحلیل بازیهای بوکاجونیورز، یک دوست سوئدی برای صحبت در مورد فناوری اطلاعات، یک دوست فرانسوی برای صحبت در مورد فیلمهای سینمای مستقل یا یک دوست مصری برای بحث در مورد مسائل خاورمیانه.
مسلماً در دنیای حقیقی هیچگاه افراد علاقهمند، موضوعات موردعلاقه خود را به این گستردگی نمییافتند. این دلیل و شاید دلایل مشابه این، سرویسهای شبکههای اجتماعی را به یکی از مهمترین ارکان اینترنت در دو، سه سال اخیر تبدیل کردهاست.
گسترش شبکههای اجتماعی اینترنتی در ایران
در یک ساله اخیر وب سایت های که با نام شبکه اجتماعی در ایران فعالیت می کنن به طور روز افزونی در حال افزایش است تب فیسبوکی در ایران اوج گرفته و شبکه های اجتماعی زیادی که تا حدودی هم شبه به فیس بوک است خیلی زیاد شده تا یکسال قبل وقتی در گوگل کلمه شبکه اجتماعی را جستجو می کردیم به سختی در 5 صفح اول جستجو اثری از شبکه های اجتماعی بود ولی امروز وقتی کلمه شبکه اجتماعی را جستجو می کنی بالغ بر 21,800,000 نتایج جستجو نشان می دهد که نشانگر روشد بسیار چشمگیر آن در ایران است.
شبکههای اجتماعی اینترنتی در ایران
حدود ۴ سال پیش بود که مفهوم شبکههای اجتماعی بهطور گسترده با حضور اورکات در میان کاربران ایرانی رواج پیدا کرد و در مدت کوتاهی آنقدر سریع رشد کرد که پس از برزیل و آمریکا، ایران سومین کشور حاضر در اورکات شد.
اما درهمان زمان شایعاتی هم رواج پیدا کرد که نسبت به عضویت در این انجمن هشدار دادند. میگفتند که گوگل (گرداننده اورکات) از این طریق به اطلاعات شخصی، علایق و نظرات و ارتباطات خصوصی افراد دست پیدا میکند و ممکن است این کار باعث ازبینرفتن امنیت شخصی افراد شود.
چندی پیش دادگاهی در برزیل، از گوگل تقاضای اجرای محدودیتهایی در سرویس اورکات کرد تا گروههای نژادپرستانه از اورکات حذف شوند. البته گوگل از اجرای این تقاضا سرباز زدهاست.
گوگل اعلام کرده چون سرورهای گوگل که مرتبط با اورکات هستند، در آمریکا قرار دارند، کلیه امور مربوط به آن مطابق قوانین آمریکا بوده و نمیتوان قوانین برزیل یا سایر دولتها را در آن دخیل کرد اما گروههای خاصی را که بر خلاف قوانین داخلی اورکات بودهاند، شناسایی و بستهاست.
هرچند که یاهو ۳۶۰ هنوز مورد استفاده قرارمیگیرد، اما کاربران ایرانی به سراغ سایتهای شبکههای اجتماعی کمتر معروف و حتی شبکههای اجتماعی ایرانی میروند.
با نگاهی به تعداد کاربران ۲۴ شبکه اجتماعی پرطرفدار دنیا (جدول)، به آسانی میشود میزان تاثیرگذاری این شبکهها را درک کرد. این شبکهها مجموعاً بیش از یک میلیارد کاربر دارند و اگرچه تعامل زیادی بین کاربران آنها هست، اما بههرحال رقم فوقالعادهای است.
ساعت : 10:19 am | نویسنده : admin
|
مطلب بعدی